جریان شناسی سیاسی
احزاب سیاسی-تعریف حزب-جناح چپ-جناح راست-جناحهای چپ و راست-جناحهای سیاسی-حزب و جناح-عملکرد جناحها-فعالیتهای جناحی-فعالیتهای سیاسی احزاب
پاسخ این سؤال را به اختصار در مطالب ذیل پی می گیریم:
الف - حزب Party
در لغت به معنای فشردن و سخت شدن،گروه، دسته و طایفه آمده است.
در
سیاست گروه یا دسته یا فرقهای را گویند که در امور اجتماعی نظرهای مخصوص
یک جمعیت یا یک طبقه را تعقیب نماید. طبیعتاً جمعیتی با مشخصات فوق از حالت
بیهویتی خارج شده به مرحلة داشتن هویت و شخصیت حقوقی پای مینهد. زیرا در
حزب اعضاء یا اجزاء تبدیل به کلی می شوند با اهدافی واحد و شکل گرفته از
تشکلشان.
به بیان دیگر حزب ارگانی است اجتماعی – سیاسی یا مردمی که
داوطلبانه برای دستیابی به اهداف برخاسته از ایدئولوژی مشترکشان گرد هم
آمده باشند. بنابراین چنین جمعیتی به مقتضای طبیعت سیاسیِ هر گونه تشکلی
الزاماً باید دارای سه رکن اساسی مرامنامه، اساسنامه و نظامنامه باشند.
مرامنامه از دو بخش تشکیل میشود:
نخستین
خاستگاه ایدئولوژیکی جمعیت را بیان میکند؛ و بخش دومِ مرامنامه، که
میتواند ضمنی هم باشد، روشنگر و توضیح دهندة اهداف حزب خواهد بود.
رکن
دوم هر حزبی اساسنامه است که در واقع میتوان بدان شبه قانون اساسی حزبی نیز
گفت. اساسنامه شامل نکات اساسی مورد قبول حزب در رابطه با اجتماعی که در
آن شکل گرفته و برای رسیدن به اهداف حزب مراعات میگردد، بود.
رکن سوم
نظامنامة حزبی است که این رکن هم به مانند رکن اول به دو بخش، نظامنامة
داخلی یا درون گروهی و نظامنامة خارجی یا برون گروهی تقسیم میشود. قسمت اول
ناظر بر اجرای مقررات و قواعد و اصولی است که باید از طرف اعضاء رعایت
گردد. بخش دوم مربوط به قواعد و مقررات در چهارچوب ارتباطات حزب با جامعهای
است که در آن به وجود آمده مانند ارتباط با دولت و سایر احزاب و احتمالاً
ایجاد رابطه با احزاب بیگانه در راستای نظرات سیاسی و ایدئولوژیکی جمعیتی
که شکل گرفته است. مانند احزاب کمونیست اروپا، و یا همچنین ارتباط جمعیت
آنارشیستهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که از کشورهای مختلف بدلیل
ارتباط تنگاتنگی که به لحاظ ارتباطات اجتماعی با یکدیگر داشتند در سطح
اروپا و آمریکا اعمال نظرهای اجتماعی – سیاسی می کردند. (به نقل از سایت شبکه خبر دانشجوُSNN)
ب - تفاوت حزب با جناح جمعیت، تشکل:
جناح
Faction مجموع گروه یا گروه هایی که با اهداف و دیدگاه های مشترک در کوتاه
مدت و یا بلند مدت به منظور رقابت و کسب قدرت سیاسی، در داخل یک حکومت یا
حزب گرد هم می آیند، بدون این که دارای ماهیت رسمی و شخصیت حقوقی باشند.
جناح را بخشی از یک واحد یا جریان سیاسی دانسته اند، لذا برای نمونه به
جناح حکومت، جناح حزب، جناح راست و چپ تعبیر می شود.
جناح تشکلی است که
لزوما مداومت ندارد و بنا بر ضرورت و به مناسبت هایی (انتخابات مجلس یا
ریاست جمهوری و....) تشکیل می شود. بر این اساس جناح برخلاف حزب:
1. دارای شعب مختلف در سراسر کشور نیست.
2. دارای شخصیت حقوقی نیستند.
3. از نظر قانونی در جایی ثبت نشده اند و عموما نمی خواهند رسمیت حقوقی و قانونی پیدا کنند.
4. به سرعت یا به تدریج می توانند به مرور زمان، مواضع خود را تغییر دهند و شناسایی خود را دچار مشکل کنند (اصطلاحات سیاسی، ناصر جمال زاده، انتشارات پارسایان، 1382، ص 38).
5. عدم نهادینگی.
اما واژه هایی مانند جمعیت و تشکل و... نیز دارای ویژگی هایی نظیر جناح بوده و بر این اساس با حزب متفاوت می باشند.
در
علوم سیاسی برخی از اصطلاحات و مفاهیم سیاسی وجود دارند که متعلق به
فعالیت های سیاسی-احزاب و گروه های و جریان های سیاسی در عرصه رقابت داخلی
برای بدست گرفتن قدرت، حاکمیت و حکومت است.
برخی از این اصطلاحات
عبارتند از چپ، محافظه کار، رادیکال و ... . گفته می شود اصطلاحات سیاسی
برای احزاب و گروهایی سیاسی برای اولین بار پس از انقلاب فرانسه 1789 در
ادبیات سیاسی رایج و به سایر کشورها ونظام های سیاسی رواج یافت.
پس از
انقلاب فرانسه و تشکیل مجمع ملی فرانسه، برای فهم اندیشه های دو جریان رقیب
و تقسیم بندی آنها و تشخیص تمایزات فکری آنها، نمایندگان تندرو و رادیکال
که خواهان تغییر وضع موجود بودند در سمت چپ مجلس قرار گرفتند و به آنها
جریان چپ، چپی ها و یا سوسیال دموکرات اطلاق شده و نمایندگان محافظه کار که
خواهان حفظ وضع موجود بودند در سمت راست مجلس قرار گرفتند و به آنها جریان
راست یا راستی ها یا لیبرال دموکرات ها(حفظ انقلاب فرانسه) اطلاق شد. این
تقسیم بندی دو گانه معمولا به جناح حاکم و جناح رقیب اطلاق می شود.
گر
چه در علوم سیاسی توافق دقیقی درباره جناح ها و جناح بندی ها وجود ندارد
اما در ادبیات سیاسی مشخصاتی را برای دو جریان چپ و راست بیان می کنند که
تقریبا در اکثر کشورها با میزان شدت و ضعف این جناح ها و تقسیم بندی وجود
دارد.
ویژگی های راست: مخالفت با تغییر، مخالفت با نوگرایی، اصرار بر
محافظه کاری، پذیرش اقتصاد سرمایه داری، بی تفاوتی به اختلاف طبقاتی،
تأکید بر نهادهای سنتی قدرت، تأکید بر ناسیونالیسم، تأکید بر دموکراسی و
قانون گذاری، اعتقاد به کاپیتالیسم و لیبرالیسم، مخالفت با
سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم) و ... .
ویژگی های چپ: خواهان تغییر و
تحول و نوگرایی، مخالف وضع موجود، گروه های انقلابی و رادیکال، برابری
خواهی، دفاع از تغییرات اجتماعی، مخالفت با تفاوت طبقاتی، تأکید بر نفی
نهادهای سنتی قدرت، تأکید بر انترنالیسم، مخالفت با محافظه کاری، مخالفت با
کاپیتالیسم و لیبرالیسم و امپریالیسم، گرایش به سوسیالیسم(مارکسیسم و
کمونیسم و ... .)(ر.ک: جریان شناسی فرهنگی پس از انقلاب، ص625 و نیز اطلاعاتی درباره احزاب و جناح های سیاسی، ص20-18)
- جناح بندی و جناح ها و گروهای سیاسی در ایران اسلامی
چنانچه
گفته شد در علوم سیاسی توافقی درباره جناح بندی ها در میان احزاب و گروه
ههای سیاسی وجود ندارد و این احزاب و گروه ها و جناح بندی هم خود به این
تقسیم بندی ها پایدار نیستند و به تناسب فرهنگ ها و نظام های سیاسی متفاوت
هستند. گرچه این تقسیم بندی ها در تمام کشورها وجود دارد، در جامعه ایرانی
نیز کما بیش این تقسیم بندی وجود داشت اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و
تحولات سیاسی در آن به خصوص تحولات سیاسی پس از جنگ این تقسیم بندی ها و
جناح بندی ها رایج تر شد.
درباره وضعیت جناح بندی در جامعه ایرانی به چند نکته اشاره می کنیم:
1.
اصولا جناح بندی ها و تقسیم بندی های موجودی در جامعه ایرانی در عرصه
ادبیات سیاسی، تقسیم بندی صوری، غیر واقعی، مقطعی و فصلی است!
2. اوج
این ادبیات به دهه هفتاد(80-70) به خصوص قبل و بعد از تحولات دوم خرداد
اولین بار برخی از مطبوعات(مشخصا دو هفته نامه عصر ما در شماره های 13-6) و
برخی از جریان های سیاسی(به خصوص سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) در سالهای
76-75-74 این ادبیات را رایج ساختند.
3. تقسیم بندی و جناح بندی در
ادبیات سیاسی جامعه ایرانی با آنچه در ادبیات سیاسی جهان وجود دارد سازگاری
ندارد! چه بسیار چپ هایی که شعار و رفتار راست می دهند و چه بسیار راست
هایی که شعار و عملکرد چپ سر می دهند! راست های رادیکال و انقلابی و چپ های
محافظه کار! راست چپ نما و چپ راست نما! وجود چنین واقعیاتی بر تحلیل جناح
بندی جامعه ایرانی ابهام و پیچیدگی ایجاد کرده است.
شاید پیچیدگی فضای
سیاسی جامعه ایرانی(هم در قبل و هم پس از انقلاب اسلامی) حاکمیت فضای عاطفی
و احساسی، دینی، ملی، انقلابی، مردمی و ... سبب بهم ریختن تقسیم بندی
مرسوم سیاسی شده است.
6. امروز دیگر در عرصه تحولات و ادبیات سیاسی چنین اصطلاحاتی چندان متداول نیست.
با این مقدمه به توضیح اصطلاحات زیر می پردازیم:
الف. رسالتی
این
جریان منسوب به روزنامه رسالت است. پیدایش این جریان از سال 1364 آغاز و
با تأسیس بنیاد و روزنامه رسالت در سال 1366 رسمیت یافت. مخالفت با دولت
میرحسین موسوی(نخست وزیر 1368-1360)، اعتقاد به بخش خصوصی و بازار مهمترین
ویژگی بارز این جریان در آن سال ها محسوب می شد. این جریان در دولت، مجلس و
سایر مراکز سیاسی حضور حداقلی داشته و به عنوان جریان مخالف دولت(جریان
موسوم به چپ یا خط امام حاکم در دولت میرحسین موسوی) مطرح بود.
مرحوم
آذری قمی، دکتر احمد توکلی، مهندس سیدمرتضی نبوی(مدیر مسئول کنونی روزنامه
رسالت)، دکتر محمد جواد لاریجانی و دیگران از چهره های معروف این جریان
بودند. این جریان از سازمان دهندگان و فعالان جریان موسوم به محافظه کاران
سنتی(راست سنتی) مشهور و آقایان مرحوم آذری قمی و بعدها مهدوی کنی و ناطق
نوری از رهبران و پدران معنوی این جریان محسوب می شدند و روزنامه رسالت
سخنگو شاخه مطبوعاتی این جریان را به عهده داشت.
ب. خط امامی
این
جریان منسوب به خط امام و جریان دولت میرحسین موسوی و جریان حاکم در دولت
در سال های 68-1360 است که مجلس سوم را در اختیار داشت. این جریان منسوب به
جریان چپ(چپ سنتی) در ادبیات سیاسی شناخته می شود. محوریت مجمع روحانیون
مبارز(1367)، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی(1370)، انجمن های اسلامی
دانشجویان، معلمان، مدرسین، پزشکان، مهندسان، فرهنگیان و ... در این جریان
قرار می گیرند.
دفتر تحکیم وحدت(در دوره های 1367-1360) معروف ترین
جریان خط امام در ادبیات سیاسی شناخته می شود. جریان اشغال سفارتخانه
آمریکا(لانه جاسوسی) جریان دانشجویان پیرو خط امام و ... از دیگر ویژگی های
این جریان محسوب می شود.
جریان خط امامی یا چپ سنتی(ارزشی) در دهه 60 در حاکمیت و حکومت حضور داشت اما در دهه 70(76-68) کم کم در حاشیه قدرت قرار گرفت.
موسوی
خویینی ها، مهدی کروبی، محمد خاتمی، محتشمی، بهزاد نبوی و ... معروف ترین
چهره های این جریان بوده و مهدی کروبی، موسوی خوئینی ها، محتشی و ... به
عنوان رهبران و پدران معنوی این جریان شناخته می شدند.
روزنامه های سلام(1369)، بیان(1369)، هفته نامه عصر ما و ... به عنوان شاخه مطبوعاتی و سخنگویی این جریان را به عهده داشت.
د. راست مدرن
راست
مدرن انشعاب از دل راست سنتی ارزشی محسوب می شود. در ادبیات سیاسی دولت
آقای هاشمی رفسنجانی و همکاران ایشان به راست مدرن شناخته می شوند. اوج
راست مدرن را باید در پیدایش حزب کارگزاران سازندگی(1374) دانست. راست
مدرن(اصلاح طلب) مجموعه ایی از جریان روشنفکری، کارگزاران اقتصادی، صنعتی و
اجرایی کشور اطلاق شد که گرایش به تکنوکرات ها یا فن سالاران دارند و به
عمل گرایان و مصلحت اندیشان مشهور شدند.
جریان راست مدرن با گرایش به
سازندگی و توسعه اقتصادی به عنوان جریان معتدل چپ سنتی و راست سنتی، خود را
مطرح ساخت. این جریان میانه با چرخش به چپ یا راست تغییر جهت می دهد. و با
جریان های راست یا چپ ائتلاف می نماید.
این جریان اداره دولت سازندگی و
دولت پس از جنگ را بر عهده داشت. افرادی همانند هاشمی رفنسجانی، حسن
روحانی، عبدالله نوری، کرباسچی، مهاجرانی، محمدعلی نجفی، مرحوم نوربخش و
... از چهره های معروف و آقای هاشمی رفنسجانی به عنوان پدر معنوی این جریان
محسوب می شود.
روزنامه همشهری و ایران( در دوره های 77-1370)، روزنامه
اطلاعات(80-70)، روزنامه زن(فائزه هاشمی)، هم میهن(دوره قدیم)، کرباسچی و
... وظیفه سخنگویی و شاخه مطبوعاتی این جریان محسوب می شدند.
ه. چپ مدرن
اصطلاح
چپ مدرن تعریف مشخصی ندارد و در جامعه ایرانی به گروه های مختلف و حتی
متعارضی اطلاق می شود. این جریان در مقابل چپ سنتی(ارزشی) قرار دارد و با
ویژگی های ذیل شناخته می شود:
جریان چپ مدرن، بازآفرین اندیشه چپ
رادیکالی و اصلاح ، تغییر، تحول و استحاله چپ قدیم یا سنتی محسوب می شود،
چپ مدرن یا جدید به جریان های تحت عنوان حزب الله اطلاق می شده است. انجمن
های اسلامی دانشجویی، عدالت خواه و مستقل و انشعابی های از دفتر تحکیم
وحدت از سال های 75-65، و برخی جریان های دیگر.(ر.ک: جناح بندی سیاسی در ایران، سعید برزین ص58-55-95 و نیز جناح های سیاسی در ایران امروز ص39-23)
این
جریان هیچ گاه در قدرت و حاکمیت(دولت، مجلس، قوه قضائیه) حضور نداشت و
معمولا به عنوان جریان انتقادی شناخته می شده است. این جریان رهبر یا
رهبران یا پدر معنوی ندارد. مهمترین ویژگی چپ مدرن تأکید بر عدالت و انتقاد
از دولت ها معروف است.(برخی پیدایش جریان دوم خرداد و حزب مشارکت را چپ نو
یا مدرن می نامند! ر.ک: ص135. اطلاعاتی درباره احزاب و جناح های سیاسی
...).
و. چپ سنتی در این زمینه به خط امامی مراجعه شود.
جمع بندی و نکته پایانی
این
تقسیم بندی ها(صحیح یا غلط) متعلق به سال های 76-1370 است. بعد از تحولات
دوم خرداد این اصطلاحات از ادبیات سیاسی حذف و تقسیم بندی دو گانه ای بنام
دوم خرداد و مخالفان آن و بعدها به اصلاح طلبان و مخالفان اصلاحات(محافظه
کاران) تغییر یافت.
بعد از تحولات سوم تیر(1384) تقسیم بندی جدیدی به
نام اصول گرایان(مثلا محافظه کاران) و اصلاح طلبان(مخالفان دولت) در ادبیات
سیاسی رایج شده است. و دیگر از اصطلاحات چپ و راست و قدیم و جدید، سنتی و
مدرن و میان و ... خبری نیست. باز هم تأکید کنیم هیچ یک از اصطلاحات رایج
در ادبیات سیاسی جهان پیرامون احزاب، گروه ها و جریان های سیاسی در جامعه
ما صادق نیست چون حتی خود احزاب و گروه ها تمایلی به مطرح شدن به نام های
چپ یا راست یا رادیکال و محافظه کار و ... را ندارند.
منابع و مآخذ
- جناح های سیاسی در ایران امروز، حجت مرتجی(صادق زیبا کلام)، ناشر، نقش نگار، 1377، تهران
- جناح بندی سیاسی در ایران از دهه 60 دوم خرداد 76، سعید برزین، نشر مرکز، 1377، تهران
- اطلاعاتی درباره احزاب و گروه ها و جناح های سیاسی در ایران امروز، عباس شادلو، نشر گستره، 1379، تهران
-
جریان شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران(1380-1357) زیر نظر سید
مصطفی میرسلیم، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ناشر: انتشارات باز، 1384،
تهران
- آرشیو مطبوعات، روزنامه ها و هفته نامه های، سلام، بیان، کیهان، صبح، شلمچه، عصر ما و ... در سال های 75-74.
بررسی
تاریخ و روند شکل گیری احزاب در جهان و ایران به دلیل گستردگی بسیار زیاد
این احزاب از نظر تنوع در اصول، اهداف، خط و مشی ها و عملکردها و... به هیچ
وجه در یک نامه و امثال آن امکان پذیر نمی باشد از این رو به اختصار به
بررسی دو جریان عمده در جهان و ایران می پردازیم:
اصطلاح «چپ و راست»
(Left and Right) از مفاهیم مبهم، لغزنده و پرفراز و نشیب در تاریخ و
ادبیات سیاسى است. خاستگاه این دو اصطلاح (و همچنین اصطلاحهاى همردیف آن
مانند چپروى و راستروى، جناح چپ و جناح راست و یا دست راستى و دست چپى و
میانه) انقلاب فرانسه است که در مجلس ملى فرانسه نمایندگان محافظهکار
طرفدار پادشاهى در سمت راست رئیس مىنشستند و نمایندگان جمهورىخواه و
انقلابى در دست چپ و نمایندگان میانه رو در وسط که خود بازتابى از
محافظهگرایى(Conservatism)، لیبرالیسم و رادیکالیسم (نظریههاى تندرو)
موجود بود. در آن روزگار این دو اصطلاح معناى روشن و جدا از هم داشت، یعنى
چپ به معناى انقلابى بودن و هواداران از دگرگونى و دگرگونى بیشتر بود وراست
به معناى مخالفت با هرگونه دگرگونى یا حدودى از بازگشت به گذشته یا بازگشت
کلى بود و راست براى کسانى به کار مىرفت که در برابر تاخت و تاز انقلاب
فرانسه به نهادهاى پادشاهى از آن نهادها دفاع مىکردند.
این اصطلاح به
تدریج از بعد از انقلاب فرانسه در ادبیات سیاسى غرب رایج شد، به نحوى که به
مرور یکى از محورهاى اساسى در تقسیمبندى افراد، جناحهاى سیاسى و رژیمها
به شمار رفته است. در رهگذر بیش از دو قرن کاربرد، هر یک از این دو اصطلاح
معانى متفاوتى به خود گرفتند و چنان فراز و نشیبى از نظر معنایى، پا به
پاى پیدایش گرایشهاى تازه و گوناگون سیاسى و درهم آمیختگى گرایشها از دو
سو یافته است که تعیین مرز روشن میان آن دو ناممکن است زیرا هر یک از این
دو اصطلاح، در معناى وسیع خود چنان گرایشها و گروههاى مختلف و ناهمسازى
را در برمىگیرند که جز معنایى بسیار کلى و مبهم از آنها برنمىآید و در
مواردى به سختىمىتوان از تمایز دقیق چپ و راست سخن گفت.
نمود کامل
راستگرایى را در محافظهگرایى و لیبرالیسم مىتوان دید. همچنین فاشیستها
نیز با وجود تفاوت در اصول، از جهت وعدیدهاى جزء راستىهاى افراطى محسوب
مىشوند.
نمونه گروههاى چپ نیز سوسیالیستها و رادیکالیستها هستند.
کمونیستها و آنارشیستها نیز که بر برابرى مطلق تأکید مىکنند جزو چپىهاى
تندرو به حساب مىآیند.
T{اصول کلى چپ و راست:}T علىرغم اختلافها و
دگرگونىهاى معنایى در این دو واژه، به طور کلى عقاید اکثر گروههاى چپ را
ظاهرا مىتوان اینگونه برشمرد:
1- میل به تغییر شتابان در وضع وجود از
لحاظ سیاسى، اقتصادى و اجتماعى در جهت ایجاد برابرى و از میان برداشتن
فاصلههاى طبقاتى با دخالت هر چه بیشتر دولت در امور اقتصادى و اجتماعى.
2-
گرایش به ایمان گیتیانه (دنیوى) - ایمان به پیشرفت کمابیش بیکران تاریخ و
علم و بشریت - در برابر ایمان دینى و آن جهانى به روى آوردن به عقل و
استدلال و داشتن باورهاى فلسفى غیردینى یا ضد دینى.
3- گرایش به انترناسیونالیسم در برابر میهنپرستى و ناسیونالیسم.
4- تساوى حقوق زن و مرد، اعتقاد به حقوق اقلیتهاى نژادى و زبانى، طرفدارى از تودههاى محروم و کارگران.
5- ردّ احترام به سنت (Tradition) و نفى حجیت سنت و دین در برابر عقل و اعتقاد به عقل و عقلگرایى (راسیونالیسم).
در مقابل «اکثر تفکرات موسوم به راست؛
1- مخالف تغییرند و معتقدند که وضع موجود را تا حد ممکن باید حفظ کرد و تغییرات انقلابى را بر هم زننده بنیاد جامعه مىدانند.
به نظر آنها تغییرات ضرورى و اجتنابناپذیر باید در حداقل ممکن و به نحوى بسیار آرام و تدریجى انجام شود.
2-
این مشرب بر خلاف چپها، اغلب نه هوادار دینند و نه لوزما دشمنى خاص با آن
دارند و سنتها را به عنوان میراث عقل جمعى جامعه محترم مىشمارند؛ و با
حفظ نهادهاى سنتى چون خانواده و کلیسا مخالفتى ندارند.
3- نابرابرى اجتماعى را امرى طبیعى و لازمه رشد اجتماعى و حذف آن را ناممکن مىدانند.
4-
عقاید ملىگرایانه و میهنپرستى در میان گرایشهاى راست شیوع بیشترى دارد.
البته نکته قابل توجه این که بنا به زمانها و مکانهاى مختلف میزان
انتساب هر یک از اصول و اندیشههاى یاد شده به چپ و راست تفاوت مىکند.
براى مثال در بلوک شرق، چپ به کسى اطلاق مىشود که وفادار به اندیشههاى
مارکسى باشد و یا طبقه سرمایهدارى مخالفت کنند.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: جامعه شناسی سیاسی، حسین بشیریه، نشر نی.
اما
در ایران: مضافا بر لغزندگى مفهومى این دو اصطلاح، کاربرد آن براى بیان
مرزبندیهاى سیاسى ایران نیز ناروشن و نارسا به نظر مىرسد. اما با این وجود
و با مسامحه در کاربرد آن، از زمان مشروطه مىتوان رد پاى ایدئولوژیها و
جناحهاى چپ و راست را جستجو کرد.
پس از انقلاب این اصطلاح به تدریج در ادبیّات سیاسى ایران رایج شد.
بعد
از عزل بنى صدر نیروهاى انقلاب دچار اختلافات داخلى شدند. این اختلاف به
طور مشخص در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى و حزب جمهورى اسلامى تجلّى کرد و
نهایتا به انحلال هر دو تشکّل انجامید. از آن زمان گرایشها و جناحهاى
مخالف با یکدیگر، به چپ و راست تقسیم شدند، و این اصطلاح به تدریج محور
تقسیمبندىهاى سیاسى قرار گرفت.
در دوره نخستوزیرى مهندس موسوى
نیروهاى موسوم به چپ اکثریّت یافتند. این گروه که بعدا به چپ سنّتى موسوم
شدند، انقلابى، تندرو و رادیکال، ضدّ آمریکا و اسرائیل، اصولگرا، طرفدار
ولایت مطلقهى فقیه، و خواهان اقتصاد بسته و دولتى بودند. در مجلس سوم
اکثریّت با این جناح بود. عمدهترین گروههاى طرفدار این جناح را مجمع
روحانیون مبارز، اعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، و دفتر تحیکم وحدت
تشکیل مىدادند.
در مقابل این جناح، طیفى از نیروهاى سیاسى، به راست
موسوم شدند. این گروه ابتدا در حوزهى اقتصاد و سپس در سایر حوزهها با
جناح چپ اختلاف پیدا کردند. طیف راست مخالف دخالت گستردهى دولت در اقتصاد
بود؛ و در همین زمینهها با دولت مهندس موسوى اختلاف داشت. این گروه در
مجلس چهارم و پنجم اکثریّت را به دست گرفتند. عمدهترین گروههایى که آنها
را به نحوى جزو یا جانبدار راست به حساب مىآورند عبارتند از: جامعه
روحانیّت مبارز، جامعهى مدرّسین حوزهى علمیهى قم، تشکّلهاى اسلامى همسو
(یعنى مجموعهاى از گروههاى راست، که مهمترین آنها را جمعیت مؤتلفه و
جامعهى اسلامى مهندسان تشکیل مىدهد). به طور کلّى این گروه بر ولایت
مطلقهى فقیه، حفظ فرهنگ سنّتى، مدیریّت دینى، اقتصاد آزاد و بازار تأکید
دارند.
در دورهى ریاست جمهورى آقاى هاشمى رفسنجانى دو اصطلاح «چپ مدرن»
و «راست مدرن» مطرح شد. چپ مدرن جریانى است که به هر دلیل، به بازنگرى در
اندیشهها و نظرات خود پرداختند. محصول این تأمّل، چرخش در بعضى از مواضع
رادیکال، و اصلاح و تعدیل بخشى از شعارها و آرمانهاى این جناح بود. فضاى
باز سیاسى و فرهنگى، توسعهى اقتصادى، تنشزدایى در سیاست خارجى، تسامح و
تساهل در عرصهى فرهنگ و سیاست جزو شعارهاى چپ مدرن است. این گروه طرفدار
آزادى بیان و گسترش
آزادىهاى سیاسى محسوب مىشوند.
در مقابل، در
جناح راست نیز تغییراتى پدید آمد؛ و یکى از نتایج آن منشعب شدن جریانى بود
که گاه با عنوان راست مدرن و گاه با نام تکنوکراتها (فن سالاران) و یا
مصلحتگرایان مطرح مىشوند. این جریان متشکّل از افراد میانه رو جناحهاى چپ
و راست بود؛ که دیدگاههاى مشترکى با چپ مدرن داشتند؛ و در مجموع معتقد به
اصلاحات سیاسى، و بخصوص اصلاحات اقتصادى، توسعهى فرهنگى، خصوصى سازى، و
مدیریّت علمى و کارشناس سالارىاند. تعبیر تکنوکرات نیز به همین مناسبت است
که این گروه، مانند تکنوکراتها در کشورهاى غربى بر افتادن امور به دست
فنشناسان و گسترش علم و پژوهش تأکید دارند. عمدهترین تشکّل این گروه،
کارگزاران سازندگى است که در مجلس پنجم نقش عمدهاى ایفا کرد. این گروه یا
گروههاى چپ مدرن در انتخابات ریاست جمهورى سال 76 همگرا شدند. این ائتلاف
که از عمدهترین شعارهاى آنها اصلاحات سیاسى بود، موقعیت چشمگیرى نیز در
انتخابات به دست آورد. امروزه در چپ مدرن نیز بروز و تمایز گرایشهاى تندرو و
میانه رو کاملاً مشهود است.
به طور کلى جناحبندیهاى سیاسى در ایران
مرزهاى مشخصى ندارد. گروههاى موسوم به چپ و راست هیچ کدام راهبردها و
دیدگاههاى خود را از پیش و به طور شفّاف و تفصیلى در حوزههاى سیاسى،
اقتصادى و فرهنگى ارائه نکردهاند. همچنین ضعف نهادهاى مدنى و احزاب سیاسى
در هر دو جناح به دلیل فقدان سابقهى تشکّلهاى سیاسى رسمى و سازمان یافته
در ایران مشهود است. تشکّلها غالبا با توجه به زمان خاص ایجاد مىگردند؛ و
مواضع نیز بر حسب موقعیّت و بسته به فضا و شرایط مستحدث تغییر
مىکند.
لذا اغلب مىتوان تردید و تردّد و نوسان گروهها و افراد سیاسى را بین چپ و
راست کاملاً مشاهده کرد. از آن جا که بسیارى از اندیشهها و مواضعِ گروهها
به طور موقّت و انفعالى طرح ریزى مىشوند نمىتوان به تداوم مواضع سیاسى
اطمینان داشت. به طور کلّى گذشته از آن چه گفته شد به نظر مىرسد اصطلاح چپ
و راست همان گونه که اشاره کردیم براى بیان تفاوتها و سلایق سیاسى در
ایران مبهم و نارساست، و در صورت کاربرد باید به تفاوت عمیق اندیشهها و
جناحبندیهاى سیاسى میان ایران و غرب توجّه داشت. ابهام و نارسایى این دو
اصطلاح تا حدّى است که افراطىترین گروه چپرو در ایران را به لحاظ بعضى از
اصول فکرى مىتوان حتّى مشابه با محاظفهکاران و راستگراهاى غربى دانست.
همچنین است در مورد راستگرایان. لذا در کاربرد این اصطلاحات باید به شرایط
سیاسى و اجتماعى ایران توجه داشت (ر.ک: فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات).
اما
برخی جناح ها وجود دارند که جناح میانه معروفند؛ علیرغم ابهامى که در این
قسمت وجود دارد به صورت مختصر مىتوان گفت که در حدود سال 1363 به علت
اختلاف نظرهایى که بین نیروهاى انقلابى در قبال مسائل اقتصادى و بینالمللى
به وجود آمد، جناحى به نام جناح مصلحتاندیش، یا ملیگرا «پراگماتیست» یا
میانه معروف شد. این جناح در آن دوره با برخى سیاستهاى رادیکال در سطح
بینالملل مخالفت مىکرد و آن را مغایر مصلحت استراتژى جنگ علیه عراق
مىدانست در اواسط دهه هفتاد جمعیت «کارگزاران سازندگى» مشخصترین گروه
انجام یافته جناح میانه شناخته مىشوند. نشریات همشهرى و ایران
ارگانهاىغیررسمى این جناح بودند.
نکته دیگر این که هر چند به برخى از
عملکردهاى لیبرالها در مسائل گوناگون اطلاق میانهروى مىشود ولى از نظر
لغوى چنین معنایى را براى لیبرالیسم نیافتیم و اگر منظور شما از این سؤال
بررسى نسبت میان جناح لیبرال و جناح میانه در ایران است، با توضیحى که در
مورد جناح میانه دادیم و توضیحاتى که درباره جناح لیبرال در ایران در پى
مىآید به انفکاک و جدایى این دو پى مىبریم.
توضیح آن که؛ سرآمد جناح
لیبرال در ایران، نهضت آزادى مىباشد که براى آشنایى با وضعیت آن، مرورى بر
چگونگى پیدایش، اهداف، عملکرد و مواضع آن در برابر انقلاب و اصول و
آرمانهاى اسلامى و انقلابى لازم است. چنین تحقیقى طبیعتا در این مختصر
نمىگنجد، لیکن به اختصار و فشرده، نکاتى را به آگاهى مىرساند.
1- این
تشکیلات اساسا بر پایه اندیشههاى دکتر مصدق و با کسب نظر از وى ریخته شده
است. مهندس بازرگان در اینباره مىگوید: «تشکیلات و پایههاى اصلى نهضت را
با کسب نظر از آقاى دکتر مصدق ریختهاند...»، (مجله روشنفکر، 25 خرداد سال
40).
در مرامنامه نهضت آمده است: «ما مسلمان، ایرانى، تابع قانون اساسى [زمان شاه] و مصدقى هستیم»، (خط سازش 1/252) بازرگان.
2-
گرایش دینى و اسلامى در نهضت نقش درجه دوم و ابزارى دارند و ملیت گرایى بر
آن تقدم و پیشى دارد. بازرگان یکى از تفاوتهاى حساس و ظریف بین نهضت
آزادى و نیروهاى انقلابى را این مىدانست که امام و انقلابیون خواستار
اسلام و خدمت به دین بودند ولى نهضت آزادى ایرانگرا بود. گروه اول از
امکانات و ابزارهاى موجود در ایران جهت اعتلاى دین استفاده مىکردند و گروه
دوم دین را وسیله خدمت به ایران و اهداف اساسى خود قرار مىدادند.
براى آگاهى بیشتر ر.ک: اطلاعیه نهضت آزادى 27 خرداد 1360 و نیز: خط سازش، ج 1، ص 288.
3-
نهضت آزادى داراى شیوهاى سازشکارانه بوده و هرگز موافق با مبارزه انقلابى
و سرنگونى رژیم طاغوت نبوده، بلکه معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت و
هماکنون هم بزرگترین منادى سازش با آمریکا مىباشد.
4- نهضت آزادى به
تدریج در طول حیات خود از روحانیت فاصله گرفت و نه تنها در مسایل سیاسى و
اجتماعى، بلکه اساسا در دینشناسى و تفسیر قرآن و فهم دین روىکردى گسسته
از عالمان و دینشناسان برگزیده و به جاى مطالعه در دین از طریق متدلوژى
خاص خود به تأویل و تفسیر قرآن از طریق تأویل و متدلوژى علوم تجربى و تفسیر
به رأى پرداخت و بدینوسیله نوعى اندیشه التقاطى در دین را رواج داد که
اولین ثمره آن پیدایش سازمان مجاهدین خلق و گرایش آنان به سوى ندیشههاى
مارکسیستى است. البته در عین حال این نهضت با روحانیونى مانند مرحوم
شریعتمدارى رابطه خود را مستحکم ساخته و او را به عنوان مرجع معرفى
مىکردند، ولى هرگز حضرت امام را به عنوان مرجع دینى معرفى نکردند.
5-
در جریان اشغال لانه جاسوسى آمریکا که در واکنش به توطئههاى آمریکا در
براندازى نظام صورت گرفت و پس از افشاى اسناد ارتباط برخى از رهبران نهضت
آزادى با آمریکا، مانند بازرگان، یزدى، میناچى، امیر انتظام، سنجابى، نزیه،
مقدم مراغهاى و قطبزاده، نهضت آزادى دانشجویان پیرو خط امام را پیرو خط
شیطان خواند، (اسناد نهضت آزادى، ج 11، ص 207).
6- در جریان جنگ تحمیلى
بر علیه انقلاب، نهضت آزادى به جاى پیوستن به صفوف جنگ و مبارزه و یا
تشویق مجاهدان جان بر کف، برعکس با دشمنان همسویى نموده و حضرت امام را جنگ
طلب معرفى مىکردند.
گذشته از اختلافهاى فکرى، عقیدتى و نحوه برداشت از
اسلام بین رهبران نهضت آزادى با امام (ره) و نیروهاى انقلاب؛ اختلافهاى
سیاسى در نحوه اداره حکومت، قضایاى انقلاب و حوادث سیاسى پس از انقلاب سبب
گردید که هر روز جدایى و اختلاف بین امام(ره) و نیروهاى انقلاب با نهضت
آزادى و رهبران آن در قالب دولت موقت بیشتر شود.
در این جا به برخى از این اختلافها اشاره مىنماییم:
1ـ
عدم توجه بازرگان به فرمان نخست وزیرى حضرت امام(ره) مبنى بر استفاده از
تمام نیروها و پرهیز از انتخاب اعضاى کابینه از یک گرایش سیاسى و گروهى
خاص؛ این اقدام سبب گردید که نیروهاى حزب الله، به مخالفت با بازرگان
برخاسته و عمل او را غیر قابل تحمل قلمداد نمایند.
2ـ امام (ره) نوع
حکومت را جمهورى اسلامى مطرح نمودند؛ اما بازرگان و نهضتىها بر حکومت
جمهورى دموکراتیک تاکید داشتند. پس از تصویب جمهورى اسلامى،در 12 فروردین
1358 توسط مردم و بعدها تصریح قانون اساسى، بر کلمه جمهورى اسلامى و تایید
مردم؛ نهضتىها حتى تا زمان حال نیز، در فراق حکومت دموکراتیک (جمهورى
دموکراتیک) سوگوار هستند و این اختلافِ برداشت بازرگان و نهضتىها در مقابل
امام (ره) و انقلابیون درباره جمهورى اسلامى، شکافى عمیق براى آغاز
اختلافها محسوب مىشد.
3ـ مخالفت بازرگان و نهضتىها با مجلس خبرگان و
تأکید و ارائه طرح تشکیل مجلس مؤسسان به جاى آن؛ این طرح با مخالفت صریح
امام، به شکست انجامید.
4ـ مخالفت با اصل ولایت و حاکمیت فقیه و فقه در جمهورى اسلامى ایران.
5
ـ مخالفت با برخى از اصول حقوقى و جزایى اسلام، مانند اصل قصاص و یا حدود
و... به دلیل مغایرت با حقوق بشر و سازمانهاى جزایى بینالمللى!
6ـ مخالفت با شعار صدور انقلاب.
7ـ مخالفت با حمایت از نهضتهاى آزادىبخش.
8 ـ مخالفت با چگونگى برخورد با ضد انقلاب و نیز مخالفت با اعدام سران رژیم گذشته.
9ـ
مخالفت بر سر چگونگى ارتباط و برخورد با آمریکا و نیز مخالفت با اشغال
لانه جاسوسى آمریکا که در نهایت، سبب استعفاى بازرگان و انحلال دولت موقت
گردید.
10ـ اختلاف بر سر تفسیر سیاست نه شرقى و نه غربى امام(ره)؛ ( بازرگان از این سیاست امام، برداشت موازنه منفى دکتر مصدق را داشت).
11ـ مخالفت رهبران نهضت آزادى و دولت موقت با سپاه پاسداران، کمیتهها و نهادهاى انقلابى.
12ـ
ملاقات وزیر امور خارجه دولت موقت ـ دکتر ابراهیم یزدى ـ با برژیسنکى،
مشاور امنیت ملى کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، سبب گردید که نیروهاى
انقلابى به مخالفت صریح با این جریان برخیزند؛ چرا که این ملاقاتها سبب
خرد شدن چهره ضد استکبارى جمهورى اسلامى مىگردید.
13ـ شرکت برخى از نهضتىها، مانند قطب زاده، امیر انتظام و دیگران در کودتاى طبس و نوژه.
با
توجه به وجود چنین اختلافهایى بین امام، نیروهاى انقلابى و حزب الله با
رهبران نهضت آزادى، دولت موقت، ملى گرایان و لیبرالها؛ موفقیت و پیروزى با
امام(ره) و نیروهاى انقلابى بود، و پس از طى یک بحران، نهضت آزادى،
بازرگان و یاران و هواداران او به صورت رسمى از صحنه حکومت ،قدرت و سیاست
برکنار شدند.
اما این پایان کار نهضت آزادى نبود؛ زیرا پس از قضایاى
دولت موقت و برکنارى جناح میانهروى لیبرال از صحنه سیاسى کشور و حاکمیت
رسمى حزب الله بر کشور از سال 1360، نهضت آزادى رفته رفته از انقلاب، امام و
نیروهاى انقلاب دور گشته و تبدیل به یک نیروى اپوزیسیون شد و به نوعى در
وحدت تاکتیکى و عملى به نیروهاى ضد انقلاب و منافقین نزدیک شد و این نزدیکى
تا آن جا ادامه یافت که اعلامیهها و سخنرانىهاى رهبران نهضت در
روزنامهها، مجلات و رادیو و تلویزیونِ ضد انقلاب عراق و آمریکا پخش
مىگردید. گرچه نهضت آزادى با دیگر نیروهاى ضد انقلاب، اعم از چپ و راست،
داراى اختلاف فکرى و بینشى بود، اما داشتن هدف مشترک، یعنى مقابله و مخالفت
با انقلاب و رهبران آن و به خصوص روحانیت، همه نیروهاى اپوزیسیون را در
عمل، به مواضع واحد و مشترک رسانید. بنابر این، در این مواضع مشترک، نهضت
آزادى، در کنار منافقین، ملى گرایان، سلطنتطلبها، تودهاىها و دیگر
چپىها
قرار گرفت. البته باید انصاف داد که اگر نهضت آزادى در مقابله با رژیم
گذشته به مبارزه مسلحانه اعتقادى نداشت، در مقابله باجمهورى اسلامى نیز بر
عقیده خود ثابت قدم مانده و به روش مبارزه مسلحانه مجهز نشد و تنها به
مبارزه سیاسى بر ضد جمهورى اسلامى پرداخت.
برخى از ویژگىهاى فکرى نهضت آزادى عبارت است از:
1ـ شیفته و مجذوب فرهنگ و تمدن مغرب زمین.
2ـ گرایش و تمایل به ارتباط با آمریکا و غرب.
3ـ اعتقاد به اصالت فرد و آزادىهاى فردى.
4ـ علم گرایى و تأکید بر علوم تجربى و حسى و بى اعتنایى به علوم عقلى و فلسفى.
5 ـ تفسیر علمى، تجربى و حسى از قرآن، روایات و متون دینى و تأکید بر روش تجربى در فهم متون دینى.
6ـ اعتقاد به دین و مذهب، به عنوان امرى فردى، جزیى و تجربى.
7ـ اعتقاد به جدایى دین از سیاست (به خصوص پس از حوادث سالهاى بعد از انقلاب)
8 ـ نفى حکومت دینى و نظام ولایت فقیه.
9ـ پیروى از اندیشههاى دکتر مصدق در عرصه سیاست و حکومت.
10ـ پیروى از اندیشه تسامح و تساهل در تمام ابعاد و اعتقاد به مدارا و مدیریت علمى در مقابل مدیریت فقهى.
11ـ ملى گرایى و ناسیونالیسم افراطى و اعتقاد به ملیت و ایران، در مقابل اسلام و به عبارت دیگر تقدم ایران بر اسلام.
12ـ اعتقاد به دموکراسى و آزادى به شیوه غربى.
در پایان لازم به ذکر است که حضرت امام(ره) طى نامهاى به وزیر کشور وقت (آقاى محتشمى) نوشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقاى محتشمى، وزیر محترم کشور، ایده الله تعالى
در
موضوع نهضت به اصطلاح آزادى، مسایل فراوانى است که بررسى آن محتاج به وقت
زیاد است. آن چه باید اجمالاً گفت، آن است که پرونده این نهضت و همین طور
عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت مىدهد که نهضت به اصطلاح آزادى،
طرفدار جدى وابستگى کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششى
فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است که شاید آمریکاى
جهان خوار را ـ که هر چه بدبختى ملت مظلوم ایران و سایر ملتهاى تحت سلطه
او دارند از ستم کارى اوست ـ بهتر از شوروى ملحد مىدانند و این از
اشتباهات آنها است.
در هر صورت به حسب این پروندههاى قطور و نیز
ملاقاتهاى مکرر اعضاى نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به
حسب آن چه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خداى متعالى عنایت
نفرموده بود و مدتى در حکومت موقت باقى مانده بودند، ملتهاى مظلوم، به
ویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا
مىزدند و اسلام عزیز چنان سیلى از این ستمکاران مىخورد که قرنها سر بلند
نمىکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادى، صلاحیت براى هیچ
امرى از امور دولتى یا قانون گذارى یا قضایى را ندارند و ضرر آنها به
اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف
خواهند کرد و نیز با دخالت بى مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و
تأویلهاى جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهکهاى دیگر
حتى منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است.
نهضت
آزادى و افراد آن، از اسلام اطلاعى ندارند و با فقه اسلامى آشنا نیستند،
از این جهت، گفتارها و نوشتارهاى آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که
دستورات حضرت مولى الموالى، امیرالمؤمنین، را در نصب ولات و اجراى تعزیرات
حکومتى که گاهى بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام
دانسته و آن بزرگوار را ـ نعوذ بالله ـ تخطئه، بلکه مرتد بدانند و یا آن که
همه این امور را از وحى الهى بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است.
نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از
کسانى که بى اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مىگردند، باید با آنها برخورد
قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.
والسلام على من اتبع الهدى.
توفیق جناب عالى را از خداوند تعالى خواستارم
روح الله الموسوى الخمینى
جهت آگاهى بیشتر ر.ک:
1- اشاراتى درباره لیبرالیسم در ایران، شهریار زرشناس، انتشارات کیهان، چاپ اول 1378
2-
جریانها و جنبشهاى مذهبى سیاسى ایران، سالهاى 1320 - 1357، رسول
جعفریان، نشر پژوهشگاه فرهنگى و اندیشه اسلامى، چاپ دوم، 1381 (لوح فشرده
پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100102540)
---------------------------------
http://sedition.blogsky.com
http://koosar.net