إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا(توبه111)
در تفسیر فرات بن ابراهیم از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود:
امام
حسین علیه السّلام را مادرش می برد، پیامبر اکرم امام حسین را گرفت و
فرمود: خدا قاتل و ربایندگان اشیاء تو را لعنت کند! خدا افرادى را که بر
علیه تو قیام میکنند هلاک نماید! ... فاطمه اطهر گفت: پدر جان! آیا حسین من
شهید خواهد شد!؟
فرمود: آرى، اى دختر عزیزم! بنحوى شهید مىشود که احدى قبل از او شهید نشده! ...
حضرت زهراء علیها السّلام گریان شد و گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ!
رسول اعظم به آن بانوى معظمه فرمود: بافضیلتترین اهل بهشت افرادى هستند
که در دنیا شهید شده باشند، «جانها و اموال خود را دادند که در عوض بهشت را
دارا باشند، آنان در راه خدا قتال میکنند و دشمن را میکشند و خودشان کشته
میشوند و این وعدهاى است حق که خدا داده (توبه111)»...
اى فاطمه، اى دختر محمّد!...آیا راضى نیستى که پسرت از حاملین عرش محسوب شود، ...
آیا راضى نیستى بنگرى ملائکه در اطراف آسمان ایستاده و بتو و هر دستورى که
بدهى نظر داشته باشند، خواهى دید که خداى توانا با قاتل فرزند تو حسین و
قاتل شوهرت چه انجام خواهد داد، .. آیا دوست ندارى که ملائکه براى پسرت
گریه کنند و هر چیزى براى او تأسف بخورد، آیا راضى نیستى که هر کسى بزیارت
حسین تو بیاید خدا ضامن او باشد، هر کسى بزیارت حسین برود ثواب یک حج و
عمره خواهد داشت و یک چشم بهمزدن از رحمت خدا دور نخواهد بود و هر گاه
بمیرد شهید مرده باشد و مادامى که زنده باشد ملائکه براى او دعاء کنند، و
همیشه در امان خدا باشد تا از دنیا رحلت نماید. حضرت زهراى اطهر گفت: پدر
جان تسلیم و راضى شدم، بخدا توکل کردم.
=========================
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ (آلعمران33)
امالى شیخ صدوق-ترجمه کمرهاى ص :157 و آن در مقتل حسین(ع) است .....
... مردی از قشون عمر بن سعد بنام محمد بن اشعث کندى پیش آمد و گفت اى حسین بن فاطمه تو از طرف رسول خدا چه حرمتى دارى که دیگران ندارند؟ فرمود از این آیه (آل عمران 33 إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ) خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزیده، نسلهائى که از یکدیگرند. سپس فرمود بخدا محمد از خاندان ابراهیم است و عترت هدایتگر از خاندان محمدند...
==================================
فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ (الدخان آیة 29)
امالى شیخ صدوق-ترجمه کمرهاى متن ص: 131 مجلس بیست و هفتم ریان بن شبیب گوید روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسیدم بمن فرمود:
... اى پسر شبیب اگر براى چیزى گریه خواهى کرد براى حسین (ع) گریه کن که چون گوسفند سرش را بریدند و هجده کس از خاندانش با او کشته شد که روى زمین مانندى نداشتند و آسمانهاى هفتگانه و زمین براى کشتن او گریستند و چهار هزار فرشته براى یاریش بزمین آمدند و دیدند کشته شده و بر سر قبرش ژولیده و خاک آلود باشند تا قائم (ع) ظهور کند و یاریش کند و شعار آنها « یا لثارات الحسین(علیه السلام) » است ، یعنی ما خون خواهی ابی عبدالله را می کنیم. ...
===================================
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (صافات: 107)
عیون أخبار الرضا ع-ترجمه غفارى و مستفید ج1 426 باب 17 سخنان حضرت رضا - علیه السلام - در باره آیه شریفه«و فدیناه بذبح عظیم» ...
فضل بن شاذان گوید: از حضرت رضا علیه السّلام چنین شنیدم که آن زمان که خداوند تبارک و تعالى به حضرت ابراهیم علیه السّلام امر فرمود که بجاى فرزندش اسماعیل، گوسفندى را که خداوند فرستاده بود ذبح نماید، ... خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود که: اى ابراهیم! محبوبترین خلق من، نزد تو کیست! ابراهیم گفت: خدایا! مخلوقى خلق نکردهاى که از حبیبت محمّد صلى اللَّه علیه و آله نزد من محبوبتر باشد، خداوند به او وحى فرمود که: اى ابراهیم آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را؟ او گفت: نه، او را بیشتر دوست دارم، خداوند فرمود: آیا فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خودت را؟ عرض کرد: فرزند او را، خداوند فرمود: آیا بریده شدن سر فرزند او از روى ظلم، به دست دشمنانش دل تو را بیشتر به درد مىآورد یا بریدن سر فرزندت به دست خودت بخاطر اطاعت از فرمان من؟ گفت: بریده شدن سر فرزند او به دست دشمنانش دل مرا بیشتر به درد مىآورد، خداوند فرمود: گروهى که خود را از امّت محمّد صلى اللَّه علیه و آله مىدانند، فرزندش حسین را به ظلم و ستم به مانند گوسفند ذبح خواهند کرد و با این کار مستوجب خشم و غضب من خواهند شد، ابراهیم علیه السّلام بر این مطلب جزع و فزع نموده، دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد، خداوند عزّ و جلّ هم به او چنین وحى فرمود: اى ابراهیم! به خاطر این ناراحتى و جزع و فزعت بر حسین و قتل او، ناراحتى و اندوهت بر اسماعیل را- در صورتى که اگر او را ذبح مىکردى- پذیرفتم، و رفیعترین درجات ثواب، در صبر بر مصائب را به تو خواهم داد، و این همان مطلبى است که آیه «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» (ذبح بزرگى را جایگزین او کردیم- صافات: 107) بدان اشاره دارد.
===================
کهیعص، ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا (مریم 1،2)
کمال الدین-ترجمه کمرهاى ج2 ص136 باب 48 ذکر کسانى که قائم علیه السلام را دیدند و مشاهده کردهاند و با او سخن گفتهاند ...
سعد بن عبد اللَّه قمّى گوید:... به خدمت مولایم ابو محمد عسگری(ع) رسیدم و سوالاتی مشکل در نظر داشتم. حضرت بمن نظر کرد و فرمود آن مسائلى که میخواستى بپرسى چه شد؟ عرضکردم آقا برحال خود ماندهاند، فرمود آنها را از نور چشمم بپرس و اشاره بدان پسر بچه کرد و او فرمود هر چه خواهى بپرس عرضکردم اى آقا و آقازاده من... یا ابن رسول اللَّه مرا از تاویل کهیعص خبر ده، فرمود ... شرحش اینست که زکریا علیه السلام از پروردگار خود خواست که باو اسماء خمسه طیبه را بیاموزد، جبرئیل فرود شد آنها را بوى آموخت زکریا چون محمد و على و فاطمه و حسن (ع) را یاد میکرد همش برطرف میشد و گرفتاریش زائل مى گردید و چون حسین (ع) را یاد میکرد گریه گلویش را میگرفت و مبهوت میگردید یک روز عرضکرد معبود من مرا چه مىشود که چون چهار نفر از خمسه طیبه را یاد میکنم بیاد آنان از غمهاى خود آرام میشوم و چون حسین علیه السلام را یاد میکنم چشمم اشک میریزد و نالهام بلند مىشود خداى تبارک و تعالى او را از قصه حسین خبر داد و فرمود کهیعص کاف نام کربلا است و یا هلاک عترت است و با یزید علیه اللعنه است که او ظالم بر حسین است عین عطش حسین است و ص صبر او است، چون زکریا این مطلب را شنید نالان و غمگین گردید و تا سه روز از مسجد خود بیرون نیامد و بمردم اجازه نداد در آنجا نزد او بروند و گریه و ناله سرداد ... سپس عرضکرد معبودا بمن فرزندى روزى کن که در پیرى چشمم بدو روشن شود و او را وارث و وصى من قرار ده و مقام او را نسبت بمن چون مقام حسین (ع) قرار بده و چون او را بمن دادى مرا فریفته دوستى او کن و بغم شهادت او گرفتارم کن چنانچه حبیبت محمد (ص) را بغم فرزندش گرفتار میکنى. خدا یحیى (ع) را باو داد و او را بغم شهادت وى گرفتار کرد ...
=====================================
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً (اسراء 33)
عیون أخبار الرضا ع-ترجمه آقا نجفى ج1 ص208 باب بیست و هشتم در ذکر آنچه از آن جناب وارد شده است از اخبار ...
از أبو الصلت عبد السلام بن صالح هروى مروى است که گفت بحضرت على بن موسى الرضا (ع) عرض کردم یا ابن رسول اللَّه (ص) چه میفرمائى در حدیثى که از حضرت صادق (ع) روایت شده است ( در مورد آیه«مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً » ) که آن جناب فرموده که چون حضرت قائم (ع) خروج کند ذریه و اولاد کشندگان حسین (ع) را بقتل رساند بجهت کردار پدران آنها فرمود بلى چنین است. عرض کردم پس معنى آیه شریفه «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» چیست چه ظاهر مفاد آیه شریفه آنست که کرده کسی را بر دیگرى پاداش ندهند و این آیه با حدیث منافات دارد فرمود خداى تعالى راست گفته در گفته خود و لیکن اولاد کشندگان حسین (ع) راضى باشند بکردار پدران ایشان و باین عمل مفاخرت کنند و کسى که راضى باشد بعملى مثل اینست که این عمل از او صادر شده باشد و اگر مردى در مشرق کشته شود و مردى در مغرب راضى بقتل او باشد در نزد خدا راضى شریک قاتل است و حضرت قائم (ع) چون خروج کند اولاد کشندگان حسین (ع) را بقتل رساند بجهت راضى بودن آنها بکردار پدران آنها...
====================================
الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا الله (حج40)
بهشت کافى-ترجمه روضه کافى ص 388 آنان که مظلومانه از دیارشان بیرون شدند
سلام بن مستنیر از امام باقر علیه السّلام روایت مىکند که پیرامون این آیه شریفه: الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ... «همانها که از خانه و شهر خود، مظلومانه رانده شدند، جز اینکه مىگفتند: پروردگار ما، خداى یکتاست!» فرمود: این آیه در باره رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و على علیه السّلام و حمزه و جعفر علیهما السّلام نازل شد و در باره حسین علیه السّلام محقق شد.
=====================
إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (احزاب 33)
روایات بیشماری در تفسیر این آیة شریفه از معصومین ـ علیهم السّلام ـ وارد شده است که فرمودهاند، منظور از «اهلالبیت» خمسة طیبه هستند. در تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر- از مفسرین اهل سنت)، ج6، ص: 365 بنقل از احمد حنبل رئیس فرقه حنبلی اهل سنت آمده است:
ابو عمار می گوید روزی به نزد واثلة بن الأسقع رضی اللّه عنه رفتم. جمعی نزد او بودند و سخن از علی رضی اللّه عنه شد پس آنها به علی رضی اللّه عنه جسارت نمودند پس من هم جسارت نمودم. هنگامی که از مجلس برخاستیم واثلة بن الأسقع به من گفت به علی رضی الله عنه جسارت نمودی؟ گفتم آنها جسارت کردند پس من هم با آنها جسارت نمودم. آیا میخواهی به شما از آنچه از رسول الله دیدم آگاه کنم؟ گفتم آری. گفت به نزد فاطمة رضی اللّه عنها رفتم تا از علی رضی اللّه عنه از او سوال نمایم. پس آن بانو گفت به نزد رسول الله صلى اللّه علیه و سلم رفته است. پس نشستم و منتظرش ماندم تا رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم به همراه علی و حسن و حسین رضی اللّه عنهم آمد، و دستان حسن و حسین در هر یک از دستانش بود. پس داخل شد و علی و فاطمه رضی اللّه عنهما را فرا خواند و پیش رویش نشاند، و حسن و حسین رضی اللّه عنهما را در آغوشش نشاند. سپس بر سر همگی لباسش یا کسائش را پوشاند سپس این آیه را تلاوت نمود « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» وفرمود «پروردگارا ایشان اهل بیت من هستند، واهل بیت من (برای تطهیر) سزاوارتر هستند.»
====================================
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً (کهف 9)
ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ج2 122 ورود اهل بیت به کوفه در دار الامارة ..... ص : 119
عبید اللَّه بن زیاد سر حسین علیه السّلام را فرستاد در کوچههاى کوفه و در میان قبائل بگرداندند، و از زید بن ارقم روایت شده که گفت: آن سر مقدس را که بر نیزه بود بر من عبور دادند و من در غرفه و بالاخانه خود نشسته بودم چون برابر من رسید شنیدم که این آیه را میخواند:
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ .... یعنى آیا پنداشتى که (داستان) اصحاب کهف و رقیم از آیتهاى شگفت ما بودند!» پس بخدا از هراس موى تنم راست شده داد زدم: بخدا اى پسر رسول خدا (داستان) سر تو شگفتتر و حیرت انگیزتر است.
========================================
یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما (نساء 73)
امالى شیخ صدوق-ترجمه کمرهاى متن ص: 131 مجلس بیست و هفتم ریان بن شبیب گوید روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسیدم بمن فرمود:
... ای پسر شبیب ! اگر می خواهی مثل ثواب شهدای کربلا را داشته باشی، هر گاه که مصیبت آن حضرت را یاد می کنی بگو: « یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما » یعنی ای کاش من با شما می بودم و به فوز عظیم نایل می شدم.
اى پسر شبیب ! اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولایت ما باش و اگر شخصى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قیامت محشورش کند.
======================================
لهوف-ترجمه میرابوطالبى 110 خطبه امام به گاه عزیمت از مکه به جانب عراق ... ص110
امام حسین علیه السّلام به گاه عزیمت به جانب عراق به ایراد خطبه پرداخت و فرمود:
... گرایش و اشتیاقم به زیارت اسلافم (جدّ و پدر و
مادر و برادرم) چون اشتیاق یعقوب به یوسف است، و برایم قتلگاهى گزیده شده
که بدانجا خواهم رفت، گوئیا مىنگرم که گرگهاى بیابان بند بند مفاصلم را از
هم جدا کنند در میان نواویس و کربلاء، چه شکمها از من پر، و چه انبانها که
از من آکنده گردد، گریزى از آنچه بر قلم تقدیر رفته نیست،
ما -اهل البیت- خشنودى خدا را خرسندى خود دانسته، بر بلایش صابریم، و او اجر صابران را به ما مىدهد ...
======================================
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم (اسراء 71)
امالى شیخ صدوق-ترجمه کمرهاى متن 153 و آن در مقتل حسین(ع) است ..... ص : 150
امام حسین و اصحابش وقتی بمنزلگاه ثعلبیه رسیدند، مردى بنام بشر بن غالب بر آنها در آمد و عرضکرد یا ابن رسول اللَّه بمن خبرده از گفتار خداى عز و جل «روزى که هر مردمى را با امامشان دعوت کنیم» (سوره اسراء- 71)- فرمود امامى که بحق دعوت کرده و او را اجابت کردند و امامى که بگمراهى دعوت کرده و او را اجابت کردند: آنان در بهشتند و اینان در دوزخ و این است که فرمود (شورى 7) «گروهى در بهشت و گروهى در دوزخ»...
======================================
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبادِی، وَادْخُلِی جَنَّتِی (فجر 27-30)
ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج2، ص: 83 - بخش امامت
ابن فرقد گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانید زیرا آن سوره حسین علیه السّلام است بآن سوره کمال اشتیاق را داشته باشید خدا شما را رحمت کند.
ابو اسامه که حضور داشت عرض کرد چه شد که این سوره
اختصاص بحضرت حسین علیه السّلام یافت؟ حضرت فرمود مگر این آیه را نشنیدهاى
در آن سوره یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلى
رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی
جَنَّتِی منظور از نفس مطمئنه حسین علیه السّلام است چون او داراى نفس
مطمئن و راضى و مرضى بود. و اصحاب او از آل محمّد علیهم السلام راضى از
خدایند و خداوند نیز روز قیامت از ایشان راضى است این سوره در باره حسین بن
علی و پیروان او و پیروان آل محمّد است
هر که ادامه دهد خواندن سوره
فجر را با حضرت حسین علیه السّلام خواهد بود در بهشت همان درجهاى که او
هست، خداوند با عزت و حکمفرماست.
====================================
وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلَّا قَلِیلًا (نساء83)
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج2، ص: 94 احتجاج امام حسین علیه السّلام با معاویه
... ما حزب و گروه غالب خدا و مقرّبین عترت رسول خدا، و أهل بیت طیّب و طاهر اوییم، ما یکى از دو چیز گرانبهایى هستیم که رسول خدا آن را پس از قرآن به ودیعت نهاد، کتابى که در آن تفصیل هر چیزى است، و در پیش رو و پشت سر هیچ باطلى بدان راه ندارد، قرآنى که تفسیرش بعهده ما گذاشته شد و تأویلش ما را درمانده نکند بلکه بدنبال حقایق آن هستیم. پس ما را اطاعت کنید که طاعت ما واجب است، چرا که قرین طاعت خدا و رسول است، خداوند مىفرماید: «خداى را فرمان برید و پیامبر و صاحبان امر را، که از شمایند، فرمان برید، پس اگر در باره چیزى ستیزه و کشمکش کردید آن را به خدا و پیامبر بازگردانید- نساء: 59»، و نیز فرمود: «و حال آنکه اگر آن را به پیامبر و صاحبان امر خویش باز گردانند هر آینه از ریشههاى مسائل آگاه خواهند شد ، و اگر فضل و مهربانى خدا بر شما نبود از شیطان پیروى مىکردید مگر اندکى- نساء: 83».
======================================
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ (زخرف55)
التوحید للصدوق ص 169 باب 26 معنى رضاه عز و جل و سخطه
از حضرت صادق (ع) درباره قول خداى عز و جل «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ یعنى پس آن هنگام که ما را اندوهگین ساختند از آنها کینه کشیدیم» نقل شده است که فرمودند: خداى تبارک و تعالى اندوهگین نمیشود مثل اندوهگین شدن ما، ولیکن آن جناب اولیائی را براى خود آفریده که آنها اندوهگین می شوند و خوشنود میگردند و ایشان آفریدگانى چندند که خدا ایشان را تدبیر فرموده پس خوشنودى ایشان را خوشنودى خود و خشم ایشان را خشم خویش قرار داده و این بجهت آنست که ایشان را دعوت کنندگان مردم بسوى خود و راهنمایان بر خود گردانیده، و بدین سبب چنین مقامی یافته اند. مقصود خدا این نیست که این اندوه و خشم بخدا میرسد چنان که بآفریدگانش میرسد و لیکن همین که مذکور شد معنى آن چیزیست که فرموده و نیز در حدیث قدسى فرموده که هر که ولی از اولیاء مرا اهانت رساند بحقیقت که با من مبارزه نموده و مرا بجنگ خود طلبیده و نیز فرموده که «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» و نیز فرموده که «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ بدرستى که آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خدا بیعت میکنند» پس هر یک از اینها و عبارات مانند این بر وجهى است که براى تو ذکر کردم و همچنین است خوشنودى و خشم خدا و غیر اینها و هر چه باین شباهت داشته باشد.
============================
خصال-ترجمه کمرهاى ج1 103
امام زین العابدین علیه السّلام فرمود: خدا عباس بن على را رحمت کند که برادرش را بر خود مقدم داشت و براى او جانفشانى کرد و خود را قربان او کرد تا دو دستش جدا شد و خدا بعوض آنها دو بال باو داد که با آنها همراه فرشتگان در بهشت میپرد چنانچه بجعفر بن ابى طالب چنین کرد، براى عباس نزد خدا مقامى است که جمیع شهیدان در روز قیامت غبطه آن را میبرند.
======================
ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ج2 ص 93
حضرت على بن الحسین علیهما السّلام فرماید من در آن شبى که پدرم فرداى آن کشته شد نشسته بودم و عمهام زینب نیز نزد من بود و از من پرستارى میکرد، در آن هنگام پدرم بخیمه خویش رفت و جوین غلام أبى ذر غفارى نیز نزد او سرگرم اصلاح شمشیر آن حضرت علیه السّلام بود و پدرم (اشعاری را که خبر از بىوفائى و بىاعتبارى دنیا دهد) میخواند: ... عمهام پس از (شنیدن این اشعار) از جا جسته دامن کشان، آشفته حال بنزد آن حضرت دویده گفت: وا ثکلاه (اى عزاى و مصیبت من) کاش مرگ من رسیده بود و زنده نبودم، امروز (چنان ماند که) مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنیا رفتهاند! اى باز مانده گذشتگان، و اى دادرس بازماندگان! حسین علیه السّلام باو نگاه کرده فرمود: خواهرم، شکیبائیت را شیطان از دستت نرباید، (این سخن را فرمود) و اشک چشمانش را گرفت و فرمود: اگر مرغ قطا را در آشیانهاش بحال خود مىگذاردند (آسوده) مىخوابید. زینب گفت: اى واى بر حال من آیا تو بناچارى خود را بمرگ سپردى؟ این بیشتر دل مرا ریش کند، و بر من سختتر است (این سخن را گفت) سپس مشت بصورت زد و دست بگریبان برده چاک زد و بیهوش بزمین افتاد! حسین علیه السّلام برخاسته آب بروى خواهر پاشید و باو فرمود: آرام باش اى خواهر، پرهیزکارى پیشه کن، و بآن شکیبائى که خدا بهرهات سازد بردبارى کن، ...
======================================
ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ج2 ص 93
حضرت على بن الحسین علیهما السّلام فرماید من در آن شبى که پدرم فرداى آن کشته شد نشسته بودم و عمهام زینب نیز نزد من بود و از من پرستارى میکرد، در آن هنگام پدرم بخیمه خویش رفت و جوین غلام أبى ذر غفارى نیز نزد او سرگرم اصلاح شمشیر آن حضرت علیه السّلام بود و پدرم (اشعاری را که خبر از بىوفائى و بىاعتبارى دنیا دهد) میخواند: ... عمهام پس از (شنیدن این اشعار) از جا جسته دامن کشان، آشفته حال بنزد آن حضرت دویده گفت: وا ثکلاه (اى عزاى و مصیبت من) کاش مرگ من رسیده بود و زنده نبودم، امروز (چنان ماند که) مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنیا رفتهاند! اى باز مانده گذشتگان، و اى دادرس بازماندگان! حسین علیه السّلام باو نگاه کرده فرمود: خواهرم، شکیبائیت را شیطان از دستت نرباید، (این سخن را فرمود) و اشک چشمانش را گرفت و فرمود: اگر مرغ قطا را در آشیانهاش بحال خود مىگذاردند (آسوده) مىخوابید. زینب گفت: اى واى بر حال من آیا تو بناچارى خود را بمرگ سپردى؟ این بیشتر دل مرا ریش کند، و بر من سختتر است (این سخن را گفت) سپس مشت بصورت زد و دست بگریبان برده چاک زد و بیهوش بزمین افتاد! حسین علیه السّلام برخاسته آب بروى خواهر پاشید و باو فرمود: آرام باش اى خواهر، پرهیزکارى پیشه کن، و بآن شکیبائى که خدا بهرهات سازد بردبارى کن، ...
=====================
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى
(شوری 23)
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج2، ص: 114
از دیلم بن عمر نقل است که گفت: هنگامى که اسیران آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله را به شام آوردند من آنجا بودم، پس آنان را بر پلّکان مسجد که همیشه جاى اسیران بود بر پاى داشتند و در میانشان علىّ بن حسین علیهما السّلام بود، پس پیرمردى شامى نزد ایشان آمده ... و از ناسزا گفتن چیزى فرونگذارد. چون سخن او به آخر رسید حضرت بدو گفت: آیا قرآن خواندهاى؟ گفت: آرى. فرمود: تا حال به این آیه برخوردهاى: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى- بگو من از شما هیچ اجری بابت رسالت ( و هدایتتان ) از شما نمی خواهم مگر مودت به اهل بیتم»؟ گفت: آرى. فرمود: مائیم قربى و نزدیکان رسول که خواستار مودّت به ایشان شده، آیا در سوره بنى اسرائیل به حقّى که مخصوص ماست نه دیگر مسلمین برخوردهاى؟ گفت: نه. فرمود: آیا تا حال این آیه را تلاوت نمودهاى: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»؟ گفت: آرى. فرمود: مائیم آن گروهى که خداوند به رسولش امر فرموده که حقّ ایشان را بپرداز. پیرمرد شامى گفت: آیا واقعاً شما همان افرادید؟! حضرت سجّاد علیه السّلام فرمود: آرى ما همان افرادیم، آیا این آیه را تلاوت کردهاى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى»؟ گفت: آرى. حضرت فرمود: ما ذو القربى مىباشیم، آیا در سوره احزاب حقّى که فقط مخصوص ما نه دیگر مسلمین باشد یافتهاى؟ گفت: نه. فرمود: مگر این آیه را نخواندهاى: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؟ پیرمرد شامى دست خود به آسمان بلند کرده و سه بار گفت: خدایا بدرگاهت توبه مىکنم! بار الها از عداوت به آل محمّد توبه مىکنم، ...
===================================
إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ (نساء 34)
التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری، ص: 218
امام حسین (ع) زمانى که خداوند او و یارانش را به
وسیله لشکرى که با آنان مقاتله کردند و سر آن حضرت را حمل نمودند، امتحان
کرد، آن حضرت به لشکر خود فرمود: ...
آیا شما را به ابتدای خلقتمان
آگاه نمایم؟ گفتند: آرى اى پسر رسول خدا (ص) آنگاه فرمود: همانا خداى تعالى
وقتى که آدم را آفرید اسماء همه چیز را به او آموخت و آنها را بر ملائکه
عرضه کرد و ارواح محمد و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را در پشت
آدم قرار داد و نور آنها تمام آفاق آسمانها و پردهها و بهشت و عرش و کرسى
را فرا گرفت، آنگاه خداوند ملائکه را به سجده آدم مأمور نمود و این سجده
تعظیم و گرامیداشت آدم (ع) بود و خداوند آدم را بوسیله قرار دادن او به
عنوان حامل آن انوار مقدّس که سراسر آفاق را نورانى کرده بود فضیلت و برترى
بخشید. سپس همه ملائکه سر تعظیم بر زمین سائیدند بجز ابلیس که امتناع کرد و
از تواضع در برابر انوار ما اهل بیت تکبّر ورزید.
========================================